هوش مالی

آموزش هوش مالی،آموزش سرمایه گذاری ، آموزش بورس

هوش مالی

آموزش هوش مالی،آموزش سرمایه گذاری ، آموزش بورس

آموزش هوش مالی ، آموزش سرمایه گذاری ، آموزش بورس ، تقویت هوش مالی ، بررسی گزینه های سرمایه گذاری ، طرح توجیه اقتصادی ، بیزینس پلن

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن رحمانی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مکانیسم‌های کنترل نقدینگی

دکتر مرتضی زمانیان مدیر گروه مطالعات اقتصادی اندیشکده مطالعات حاکمیت و سیاست‌گذاری یکی از ویژگی‌های نظام بانکی امکان خلق پول توسط بانک‌های تجاری است. بانک‌های تجاری فارغ از میزان منابع و سودآوری خود، برای ایفای تعهدات خود در مورد سود سپرده‌ها، مبلغ حساب سپرده‌گذاران را افزایش می‌دهند؛ این فرآیند در ادبیات بانکی خلق سپرده یا خلق پول نامیده می‌شود. در این راستا هر چه نرخ سود بانکی بیشتر باشد در واقع سرعت خلق پول توسط شبکه بانکی بیشتر خواهد بود. در این مورد لازم به توضیح است که نگاه به پدیده خلق پول از منظر سنتی، یعنی ضریب فزاینده، می‌تواند گمراه کننده باشد. در واقع حجم قابل توجهی از سپرده‌های خلق شده نه لزوما از مجرای توضیح داده شده در کتاب‌های مرسوم اقتصاد کلان، بلکه به‌دلیل وعده سود بیشتر از سوی بانک‌ها محقق می‌شود. از این حیث توجه بیش از حد به ضریب فزاینده و قرار دادن سقف برای آن لزوما نمی‌تواند منجر به حل مساله حجم نقدینگی شود.

مکانیسم‌های کنترل نقدینگی

 

در ادبیات اقتصادی خلق پول درونی توسط بانک‌ها به میزان محدود می‌تواند منجر به تسهیل فرآیند اعطای تسهیلات در شرایط تنگنای مالی شود، اما افزایش بیش از حد نرخ سود سپرده‌ها در سال‌های اخیر عملا منجر به فلج کردن بخش حقیقی و کشاندن بانک‌ها به ورطه ورشکستگی شده است. در واقع نه‌تنها نرخ‌های بالای سود بانکی عملا سایر گزینه‌های سرمایه‌گذاری را غیرمقرون به صرفه کرده است، بلکه بانک‌ها نیز توان بازپرداخت این حجم از بدهی به سپرده‌گذاران را نداشته و صرفا روز به روز بر میزان تعهدات آنها افزوده می‌شود؛ به‌طوری‌که براساس آمارها حجم نقدینگی در کشور از میزان ۱۴۰۰ هزار میلیارد تومان نیز فراتر رفته است.

 

در این شرایط مانع بزرگ پیش روی بانک مرکزی در کاهش نرخ سود بانکی این است که کاهش نرخ سود به ایجاد تمایل به خرج کردن سپرده‌های رسوب کرده در حساب‌های بانکی منجر خواهد شد که این امر خود اولا بروز ورشکستگی پنهان موسسات اعتباری و ثانیا تبعات تورمی جدی را به همراه خواهد داشت. در مورد اول بر اساس ارقام اعلام شده تاکنون بانک مرکزی مجبور به تزریق بیش از ۱۰ هزار میلیارد تومان برای جبران خسارات این ورشکستگی شده است. در مورد تبعات تورمی این حجم از نقدینگی نیز آثار آن در چند ماه اخیر در بازار طلا و ارز کاملا مشهود بوده است. فارغ از اینکه چه میزان از این افزایش قیمت‌ها در بازار طلا و ارز به‌دلیل اختلاف تورم داخل و خارج یا انگیزه‌های سوداگرانه بوده است، آنچه مسلم است افزایش نرخ سود بانکی با افزایش تمایل سپرده‌گذاران به حفظ پول خود در حساب‌های سودآور بانکی می‌تواند منجر به کنترل این افزایش قیمت شود. در همین راستا بانک مرکزی با هدف کنترل این بازارها اقدام به ارائه یک بسته سیاستی کرد و به بانک‌ها اجازه داد اقدام به صدور گواهی سپرده با نرخ ۲۰ درصد کنند.

 

اما سوال اینجاست که این سیاست که تبعات منطقی آن تشدید رکود و متورم شدن بیش از پیش سپرده‌های بانکی و در نتیجه تعمیق ورشکستگی بانکی و افزایش نقدینگی است، تا چه زمان و به چه بهایی پیاده خواهد شد؟ سوال مهم اینجاست که سیاست‌گذار با چه انگیزه‌ای بروز مشکل را به بهای بزرگ‌تر شدنش، به تعویق می‌اندازد؟

 

در این میان هر چند در مورد راهکارهای اصلاح نظام بانکی به کرات بحث شده است، به نظر می‌رسد یکی از موضوعاتی که کمتر مورد بحث قرار گرفته است مساله تخریب نقدینگی است. درحالی‌که نرخ سود ۲۰ درصد گواهی‌های سپرده به صورت روزانه قاعدتا سرعت افزایش نقدینگی را در کشور خواهد فزود، ضروری است سیاست‌گذار راهکارهای تخریب این حجم عظیم نقدینگی را نیز مورد توجه قرار دهد.

 

هر چند بانک مرکزی از طریق فروش دارایی‌های خود می‌تواند بخشی از پول موجود در شبکه بانکی را محو کند، اما از بین بردن این نقدینگی به بهای به حراج رفتن دارایی‌های بانک مرکزی، آن هم در شرایطی که نقدینگی موجود با نرخ بالای سود بانکی به سرعت بازسازی می‌شود، اشتباهی مبرهن خواهد بود. به نظر می‌رسد سیاست‌گذار باید به دنبال راهکارهایی باشد که اولا سپرده‌های ایجاد شده در شبکه بانکی بدون هزینه قابل‌توجهی از بین برود یا درصورت عدم امکان این امر، حتی‌المقدور امکان نقد شوندگی آنها کاهش یابد.

 

از سوی دیگر در مدل‌های نظری سنتی بانکداری، با افزایش بیش از حد تعهدات بانکی، امکان وقوع پدیده هجوم بانکی بالا می‌رود که نتیجه آن بیرون کشیدن سپرده‌ها به‌صورت مسکوکات و تخریب پول درونی خواهد بود؛ در واقع تحقق هجوم بانکی مانع از بزرگ شدن بحران بیش از یک حد مشخص خواهد شد.

 

 اما نکته جالب توجه در این میان آن است که در شرایط کنونی که عملا مسکوکات از چرخه تبادلات حذف شده‌اند، تا زمانی که لااقل یک بانک پایدار در کشور وجود داشته باشد (لااقل تصور شود که یک بانک به صورت کامل تحت الحمایه دولت خواهد بود) و امکان استفاده از بازار بین بانکی بدون سایش زیادی وجود داشته باشد، عملا اتفاق محتمل هجوم الکترونیکی به حساب‌ها برای انتقال سپرده‌ها از یک بانک مشکوک به بانک سالم خواهد بود، امری که به مدد بازار بین بانکی (و حتی اضافه برداشت) نه تنها منجر به تخریب پول یا ورشکستگی بانک نخواهد شد، بلکه بدهی بانک ورشکسته را بیشتر خواهد کرد.

 

بر این اساس پیشنهاد می‌شود اگر بانک مرکزی یا نهادهای سیاست‌گذار توان اعمال اصلاحات اساسی در شبکه بانکی کشور را ندارند یا شرایط کاهش نرخ بانکی یا هدایت نقدینگی موجود به سمت سرمایه‌گذاری نیز وجود ندارد، لااقل در کنار افزایش نرخ سود بانکی تدابیر لازم برای تخریب بخشی از نقدینگی موجود مورد توجه قرار گیرد. بر همین اساس یک اقدام ممکن تسویه حجم بالای سپرده‌های افرادی است که در حال حاضر از استفاده‌کنندگان تسهیلات بانکی به شمار می‌روند.

 

هر چند نگارنده از میزان چنین سپرده‌هایی آمار مشخصی در دست ندارد، اما به نظر می‌رسد دریافت‌کنندگان سپرده‌های ارزان‌قیمت بانکی با توجه به شرایط بازار، علاقه‌مند هستند که تا حد ممکن در انتقال تسهیلات دریافتی از حساب‌های خود یا بازپرداخت آنها به بانک تعلل ورزند تا از مزایای نرخ بالای سپرده‌ها بهره‌مند شوند. این مساله تا کنون بیشتر از این حیث مورد توجه قرار گرفته است که عدم وجود انگیزه برای بازپرداخت تسهیلات از عوامل ایجاد مطالبات معوق، ضعف ترازنامه بانک‌ها و افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی است. اما زمانی که مساله از منظر کاهش حجم نقدینگی مورد توجه قرار گیرد، حتی مطالباتی که هنوز به وضعیت غیرجاری یا معوق نرسیده‌اند نیز باید مورد توجه سیاست‌گذار پولی قرار گیرند. از این‌رو ضروری است که سیاست‌گذار مجموعه اقداماتی که طی آنها بدون حراج دارایی‌های بانک مرکزی، منجر به کاهش حجم سپرده‌ها شود را در دستور کار قرار دهد. این اقدامات می‌تواند شامل موارد انگیزشی از جمله مالیات‌های هدفمند بر سپرده‌ دریافت‌کنندگان تسهیلات بانکی باشد.

 

همچنین به نظر می‌رسد وضع اختیارات قانونی برای بانک مرکزی به‌منظور تسویه الزامی برخی از سپرده‌های کلان بانکی بتواند به تخریب پول خلق شده توسط شبکه بانکی کمک کند.

 

این مساله یعنی مقوله تخریب پول درونی (Destruction of Inside Money) در ادبیات سال‌های اخیر و پس از بحران بانکی ۲۰۰۸ بیشتر مورد توجه جامعه دانشگاهی قرار گرفته است. هدف نوشته حاضر نیز صرفا طرح این موضوع برای توجه بیشتر به آن در فضای کنونی پولی در کشور است و تبیین دقیق آن نیازمند تفصیل بیشتر خواهد بود که امید است در نوشته‌های آتی امکان تبیین بیشتر آن فراهم شود.

  • حسن رحمانی حسن رحمانی
  • ۰
  • ۰

اونس بدترین هفته سال ۲۰۱۸ را تجربه کرد

 

مبارزه یورو با تضعیف تعمدی دلار

دنیای اقتصاد : نزول قیمت فلز زرد به ۱۳۲۹ دلار، زمینه‌ساز ثبت بدترین هفته طلا در سال جاری میلادی شد. دلیل عمده تضعیف فلز گرانبها را می‌توان به نتیجه نشست «کمیته بازار آزاد» آمریکا نسبت داد. پس از این نشست ۳ سیگنال به بازارها مخابره شد؛ رشد نرخ بهره سر موعد مقرر اعمال خواهد شد، رشد اقتصادی ایالات‌متحده در فصل آخر سال ۲۰۱۷ حدود ۵/ ۲ درصد است و اشتغال کامل (نرخ بیکاری بین ۴ تا ۵ درصد) با افت نرخ بیکاری باقی خواهد ماند. این ۳ نشانه، شاخص دلار را به پیش راندند. البته موضع جدی بانک مرکزی اروپا علیه تضعیف دلار (به واسطه جنگ ارزی) نیز بی‌تاثیر نبوده است. برخی از کارشناسان میدان نبرد هفته گذشته دلار و طلا را با ورود یورو پیش‌بینی می‌کنند؛ یعنی یورو برای مقابله با تضعیف تعمدی دلار آغاز به سیاست‌گذاری خواهد کرد.

فدرال رزرو زیر ذره‌بین!

 

نشست کمیته بازار آمریکا در هفته گذشته ۳ نمود پراهمیت داشت. اولین سیگنالی که بازارها به ویژه بازار دلار، نمود مثبت آن را بازتاب دادند، تاکید بر برنامه رشد نرخ بهره از سوی این کمیته بود. با اینکه رشد نرخ بهره هنوز رسمی نشده است؛ اما مواضع بانکداران هیات ۱۲ نفره از رضایت آنان برای رساندن سقف نرخ بهره هدف به ۷۵/ ۱ درصد حکایت داشت. به این ترتیب کمتر از یک ماه دیگر، اولین حرکت انقباضی سال ۲۰۱۸ ثبت خواهد شد. البته رشد تورمی که چند ماه برخی از اعضای محتاط فدرال رزرو را نسبت به افزایش نرخ بهره شکاک کرده بود، کمی از احتیاط این اعضا کاست تا نرخ بهره هدف ماه مارس روی کاغذ غیررسمی نهایی شود. دومین سیگنال خوش‌بین‌کننده‌ای که کمیته بازار آزاد به بازار فرستاد، سلامت اقتصاد ایالات‌متحده بود. رشد تولید ناخالص داخلی این کشور در ۳ ماه پایانی سال ۲۰۱۷ میلادی نزدیک به ۵/ ۲ درصد برآورد و خبر آن منتشر شد. البته این گزارش در طول هفته جاری رسما منتشر خواهد شد. سومین نمود مثبت اجلاس بانکی، با اینکه به نظر می‌رسید اندکی خوشبینانه است؛ اما به واکنش‌های مطلوبی منجر شد. نرخ بیکاری آمریکا که به نوعی در رکورد طولانی مدت قرار گرفته و حتی از پیش‌بینی‌های ۲ سال گذشته فدرال رزرو نیز کمتر شده، بازهم کاهش خواهد یافت. برآوردها از رسیدن این نرخ تا اواسط سال آینده میلاد به ۶/ ۳ درصد حکایت دارند. مقامات پولی آمریکا این تخمین را در شرایطی بروز دادند که بیشتر بر محاسن کاهش نرخ بیکاری تا این حد تاکید نشان دادند. هرچند در طول هفته گذشته واکنش منفی نسبت به این تخمین منتشر نشد؛ اما بعید نیست به‌زودی شاهد سیل انتقادات از فدرال‌رزرو به همین دلیل باشیم. نرخ بیکاری بین ۴ تا ۵ درصد با توجه به نرخ تورم هدف ۲ درصدی (با معیار فدرال رزرو یعنی PCE) به معنای اشتغال کامل تلقی می‌شود؛ اما افت این نرخ به پایین ۴ درصد آن هم زمانی که تغییرات محسوسی در بهره‌وری نیروی کار و رشد دستمزدها مشاهده نمی‌شود، معنای مثبتی در بلندمدت (بازه بیش از ۲ سال) خواهد داشت؟ در حال حاضر کاهش نرخ بیکاری مخالفان خاص خود را دارد؛ اما در شرایط اقتصادی کنونی آمریکا، دستیابی به تورم هدف فدرال رزرو اهمیت بیشتری دارد.

تمدید نبرد طلا و دلار برای یک هفته دیگر؟

 

با اینکه شاخص دلار با پشتیبانی رشد غیررسمی نرخ بهره بر اونس طلا موقتا غلبه کرد؛ اما آیا توجه بازارها کماکان به نرخ بهره معطوف خواهد ماند؟ نرخ بهره نقش موثری درخصوص نتیجه نبرد دلار و طلا دارد و توجه بازارها به این نرخ موثر قطع نخواهد شد. با این حال عامل دیگری که می‌تواند نقش اول سناریو هفته آتی باشد، واکنش سایر ارزهای رایج به تضعیف بلندمدت دلار است. در طول هفته گذشته، «ماریو دراگی» (رئیس بانک مرکزی اروپا)، نسبت به تضعیف دلار واکنش خود و همکارانش را بروز داد تا ناقوس آماده‌باش پولی در سراسر اتحادیه اروپا به صدا درآید. همزمان با افت دلار در بلندمدت، یورو و ین تقویت شده‌اند و این موضع جدید از سوی دراگی خونسرد، دخالت بانک مرکزی اروپا در نرمال کردن شرایط ارزی را محتمل ساخته است. اگر یورو با این پیش‌فرض وارد کانال کاهشی شود، بعید نیست که ژاپنی‌ها نیز به این جبهه بپیوندند. در این حالت، شاخص دلار تقویت خواهد شد و اونس طلا در میان‌مدت در خطر کاهش قرار خواهد گرفت. البته مقابله اروپا با جنگ ارزی که آمریکا به آن ورود کرده، بازار را دگرگون نخواهد ساخت؛ اما به تدریج می‌توان انتظار افت اندک یورو را داشت. هرچند برخی از اقتصاددانان سیکل ارزی ۲ سال آینده اروپا را با شرایط کنونی آمریکا مشابه می‌دانند و تضعیف دلار را تا این مدت طبیعی توصیف می‌کنند؛ با این حال فشار بیش از اندازه تیم ترامپ برای تضعیف شاخص دلار ممکن است سیکل ارزی نرمال را دچار تغییر کند.

سرگیجه کارشناسان در بازار طلا؟

 

پیش‌بینی این هفته پایگاه خبری کیتکو درباره روند قیمت اونس جهانی به اجماع قاطع در هیچ یک از گروه‌ها نینجامید. در نسخه اول نظرسنجی این هفته ۱۹ تحلیلگر باسابقه در بازار جهانی شرکت کردند. از این تعداد ۷ نفر معادل ۳۷ درصد به افزایش قیمت طلا رای داده و همین تعداد روند خنثی را محتمل دانسته‌اند. کاهشی‌های این هفته نیز ۵ نفر معادل ۲۶ درصد شرکت‌کنندگان بودند. در نظرسنجی آنلاین از سرمایه‌گذاران خرده‌فروش نیز ۹۰۰ نفر شرکت کردند که از این تعداد ۴۲۳ نفر معادل ۴۷ درصد اعلام کردند قیمت طلا در روزهای آینده افزایش خواهد داشت، ۳۶۶ نفر معادل ۴۱ درصد برعکس به کاهش قیمت طلا رای دادند و ۱۱۱ نفر معادل ۱۲ درصد نیز پیش‌بینی کردند قیمت طلا تغییر خاصی به خود نخواهد دید. هفته گذشته ۶۰ درصد از کارشناسان اقتصادی وال‌استریت و ۶۳ درصد سرمایه‌گذاران مین استریت پیش‌بینی کرده بودند، قیمت طلا با افزایش روبه‌رو می‌شود؛ اما قیمت طلا در هفته‌ای که گذشت نزدیک به ۳/ ۱ درصد کاهش یافت تا بدترین عملکرد هفتگی از ابتدای سال ۲۰۱۸ با همین هفته مقارن شود. به اعتقاد برخی کارشناسان اقتصادی، افت قیمت طلا در روزهای اخیر بهترین فرصت برای خرید است و این مساله موجب خواهد شد تا قیمت طلا در روزهای آتی با افزایش مجدد همراه شود.

  • حسن رحمانی حسن رحمانی
  • ۰
  • ۰

هشدار آموزشی از بحران ۲۰۰۸

اسد زمان نیوزلاین پس از بحران مالی و رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ ناکامی نظریه‌های اقتصادی در اعلام هشدارهای لازم، توضیح علل بروز رکود و ارائه راه‌حل برای آن، سوالات زیادی در محافل آکادمیک مطرح کرد. اقتصاددان‌های برجسته‌ای که در نهادهای بین‌المللی نظیر بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، بانک مرکزی آمریکا و بانک مرکزی انگلستان فعالیت می‌کردند، اعلام کردند نظریه‌های اقتصادی که اکنون بنیان سیاست‌های اقتصادی و مالی را تشکیل می‌دهند ناکام بوده‌اند. همچنین ملکه انگلستان به دانشکده اقتصاد لندن رفت تا بپرسد چرا هیچ‌کس نتوانست بحران را پیش‌بینی کند.

هشدار آموزشی از بحران 2008

به رغم درک ناکامی نظریه‌های اقتصادی در پیش‌بینی بحران و ارائه راه‌حل برای آن، واکنش فراگیر در جامعه اقتصاددان‌ها، مقاومت سرسختانه در برابر تغییر بوده است. آنها همچنین با قدرت از نظریه‌های پرنقص کنونی دفاع کرده‌اند. از یک دهه پیش تاکنون، الگوهای مورد استفاده از سوی بانک‌های مرکزی در سراسر جهان همواره پیش‌بینی‌های پرنقص ارائه کرده‌اند. دانیال تارولو، یکی از مقامات بانک مرکزی آمریکا مقاله‌ای تحت عنوان «سیاست‌های پولی بدون نظریه کارآمد درباره تورم» نوشت و در آن آورده بود باآنکه تجربه ثابت کرده تمام نظریه‌های اقتصادی کنونی درباره تورم اشتباه هستند اقتصاددان‌ها سرسختانه از این نظریه‌ها برای سیاست‌گذاری استفاده می‌کنند. به‌طور مشابه با آنکه نظریه‌های مورد استفاده در ارزیابی ریسک در بازارهای مالی در دوران بحران مالی یک دهه پیش، ناکام بودند همچنان از این نظریه‌ها استفاده می‌شود.

 

حال این سوال مطرح است که چرا چنین مقاومت شدیدی در برابر تغییر وجود دارد؛ در حالی که نیاز این مورد به تغییر به وضوح مشاهده می‌شود؟ مشکل اینجاست که تغییرات خواسته شده و ضروری، کوچک نیستند به این معنا که شامل اصلاحات کوچک در چارچوب‌های کنونی و جا افتاده علم اقتصاد نمی‌شود، بلکه یک تغییر انقلاب‌گونه در پارادایم‌های موجود ضروری است. هنگامی که ماکس پلانک، فیزیکدان بزرگ، نتوانست دیگر دانشمندان را به پذیرش مکانیک کوانتومی متقاعد کند متوجه شد پیشرفت‌های علمی قدم به قدم رخ می‌دهند. به‌طور مشابه ممکن نیست به یکباره بزرگانی را که تمام زندگی خود را صرف آموختن نظریه‌های اشتباه کرده‌اند، به اشتباه بودن این نظریه متقاعد کرد. در حقیقت باید از جوانان آغاز کرد و به آنها درباره روش‌های جدید تفکر اقتصادی آموزش داد تا اقتصادی پدید آید که برای سده ۲۱ مناسب باشد.

 

وضعیت کنونی فرصتی طلایی برای جهان اسلام است. به دلایلی که در ادامه توضیح داده خواهد شد احتمال آنکه تغییرات لازم در شیوه تفکر اقتصادی غرب خیلی زود ایجاد شود کم است؛ اما در کشورهای اسلامی سرمایه‌گذاری‌ها در نظریه مدرن اقتصاد اندک بوده است و امکان تحول بیشتر است. همچنین اقتصاد مدرن برای ثروتمندتر کردن ثروتمندان طراحی شده در حالی که از طبقات فقیر و متوسط خواسته می‌شود منتظر باقی بمانند. بنابراین ایجاد تغییرات انقلاب‌گونه در نظریه‌های اقتصادی به نفع این طبقات است و مورد پذیرش قرار خواهد گرفت. البته در این راه بیشترین مقاومت در برابر تغییر از سوی کسانی مشاهده خواهد شد که تحصیلات آکادمیک در حوزه اقتصاد دارند. باید از اقتصاددان‌ها خواست نظریه‌هایی ارائه کنند که به رفع نابرابری‌ها و افزایش رفاه برای طبقات متوسط و فقیر کمک کند و نظریه‌های ناقص و اشتباه را به نفع حقیقت کنار بگذارند.

 

حال این سوال مطرح است که چطور می‌توان انقلابی در حوزه علم اقتصاد آغاز کرد؟ این کار مستلزم توجه به سه اشتباه بزرگ در روند تفکر اقتصادی غرب و اصلاح این اشتباهات است. از آنجا که این اشتباهات طی چند سده ادامه پیدا کرده و بنیان‌های تفکر غربی در علوم اجتماعی را تشکیل می‌دهند، به راحتی نمی‌توان آنها را تغییر داد؛ اما برای نجات اقتصاد جهان ضروری است این اشتباهات اصلاح شود. نخستین اشتباه، باور به تقابل علم و دین است. این باور به احترام شدید به علم به‌عنوان تنها منبع دانش معتبر منجر شده است. دومین اشتباه در روش‌شناسی مطالعات اقتصادی رخ داده است. در این حوزه رویکرد کیفی و تاریخی به اقتصاد کنار گذاشته شده و رویکرد کمی و علمی جایگزین آن شده است. سومین اشتباه، باور به پوزیتیویسم منطقی در درک ماهیت علم است. اوایل سده قبل این تفکر غالب شد و علوم اجتماعی از نو فرمول‌بندی شدند تا با این فلسفه سازگار شوند. در این رویکرد تاکید بر متغیرهای مشاهده‌پذیر است و آنچه مشاهده ناپذیر است نادیده گرفته می‌شود. البته بعدها ثابت شد این تفکر اشتباه است، اما بنیان‌های اقتصاد مدرن اصلاح نشده‌اند و همچنان مبانی آن به فلسفه پوزیتیویسم منطقی وابسته است.

 

در تاریخ اروپا آمده است علوم در این قاره ظهور کرده‌اند. حتی اندیشمندان با دقت نظیر ماکس وبر، به اشتباه معتقد بودند تفکر علمی منحصر به اروپا بوده است. در واقع تقابل علم و دین نام دیگر تلاش اروپا در سده‌های ۱۶ تا ۱۸ برای تحکیم تفکر علمی بوده و رفتار کلیسا در این زمینه موثر بوده است. غلبه علم بر دین در اروپا، تاثیر منفی بر توسعه علوم اجتماعی داشته است. کاستن از تاثیر دین سبب شده جنبه‌های روحی و احساسی انسان و نقش آن در علوم اجتماعی نادیده گرفته شود. فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعی اروپا، انسان را موجودی صرفا دارای مغز در نظر گرفته‌اند البته اخیرا تغییراتی در این دیدگاه ایجاد شده و اقتصاددان‌ها به جنبه‌های دیگر وجود انسان و تاثیر آن بر رفتارها توجه کرده‌اند.

 

از سوی دیگر اواخر سده نوزدهم، روش‌شناسی طبیعی علم اقتصاد که تاریخی و کیفی است، کنار گذاشته شد و روش‌شناسی کمی و علمی جای آن را گرفت. اگرچه این روش‌شناسی مطالعه اقتصاد، جنبه‌های مثبت دارد، اما باید در کنار آن از روش‌شناسی کیفی نیز استفاده شود تا رویکردی کامل پدید آید. برخی جنبه‌های رفتار انسان و جامعه صرفا با روش‌های کمی قابل درک و پیش‌بینی نیست. اقتصاد مدرن به رفتار انسان به‌عنوان یک روبات که قوانین ریاضی بر آن حاکم است، نگاه می‌کند اما مطالعات رفتار واقعی انسان نشان می‌دهد این رویکرد صحیح نیست. در واقع نگاه به بشر به‌عنوان انسان اقتصادی مبنای نظریه‌های اقتصادی بوده و یک عامل ضعف این نظریه‌ها همین نگاه است. نبود یک رویکرد جامع به رفتار انسان باعث می‌شود،  پیش‌بینی بحران‌ها و رفتارهای غیرمنطقی انسان غیرممکن شود. نظریه اقتصادی تا اندازه زیادی جنبه‌های اجتماعی رفتار انسان را نادیده می‌گیرد و این به معنای نقص در چارچوب کلی درک رفتار انسان است.

 

اوایل سده قبل، پوزیتیویسم منطقی شهرت پیدا کرد اما پس از چند سال فلاسفه با درک نقاط ضعف این دیدگاه به علوم انسانی، آن را کنار گذاشتند. ایده اصلی پوزیتیویسم منطقی این است که نظریه‌های علمی باید صرفا به آنچه قابل مشاهده است،‌ توجه کنند و آنچه را که غیر قابل مشاهده است، نادیده بگیرند. تحت تاثیر این دیدگاه، روانشناسان رفتاری، ساختارهای عمیق‌تر و غیرقابل مشاهده افکار و احساسات انسان را نادیده گرفتند و صرفا بر رفتار، انگیزه‌ها و محرک‌های قابل مشاهده تاکید کردند. در حوزه اقتصاد، اقتصاددان‌های معتقد به این رویکرد به این نکته اشاره کردند که رفتار انسان صرفا تحت تاثیر تمایل به حداکثر مصرف هدایت می‌شود. تمرکز بر آنچه قابل مشاهده و محاسبه است، سبب شده صرفا بر ثروت به‌عنوان تنها عامل محرک رفتار اقتصادی انسان تاکید شود. به این ترتیب درک رفتار انسان که ناشی از عوامل مختلف است، غیر ممکن شده بود. مشاهده می‌شود که نظریه‌های اقتصادی به دلیل نقاط ضعف خود قادر نبوده‌اند، رفتار چند بعدی انسان را توصیف و پیش‌بینی کنند. لازم است در آینده این نظریه‌ها تغییر کنند تا رفتار انسان در حوزه‌های مختلف بهتر درک شود.

  • حسن رحمانی حسن رحمانی